رد اشکها
رد اشکها
بدون شک نمی توان از کنار ادبیات و موسیقی سرخپوستی و نقش آن در ادبیات و موسیقی امریکا گذشت.
حوادث مربوط به سرخپوستان و سرگذشت آنان بر ادبیات امریکا تاثیر عمیقی گذاشته است. این تاثیر به دو صورت نمایان است.
اول، تاثیری که بر نویسندگان امریکایی گذاشته و خلق آثار ادبی متعدد را در این باره به دنبال داشته است.
دوم، خلق آثار ادبی بوسیله نویسندگان و شاعران سرخپوست تبار امریکایی به زبان انگلیسی.
آثار ادبی دسته دوم به دلیل آنکه از بطن رنجها و دردهای سرخپوستان برخاسته اند، اغلب با زبانی صمیمی و دردناک به بیان رنجهای مردمانشان می پردازند.
شعر "رد اشکها" سروده "برایان چایلدرز" شاعر،خواننده، پیانیست و آهنگساز معاصر امریکایی است که دردمندانه به توصیف "رد اشکها" می پردازد.
در مورد حادثه رد اشکها از ویکی پدیای فارسی بخوانید:
در سال ۱۸۳۰، اندرو جکسون، دستوری صادر کرد که بنام قانون سرخپوست زدایی مشهور گشت (به انگلیسی: Indian Removal Act)، که بر اساس آن، سرخپوستان را از زمینهای خود در شرق آمریکا به سمت زمینهای بایر غرب رود میسیسیپی مهاجرت داده میشدند. مهاجرت بزرگ قوم چروکی در سال ۱۸۳۸ از جورجیا به سمت غرب، از همین قسم مهاجرتهای دولتی بود که به «رد اشکها» (به انگلیسی: Trail of tears) شهرت پیدا کرد. در این سفر ۲۰۰۰ کیلومتری، ۴۰۰۰ سرخپوست جان خود را از دست دادند. این سرخپوستان به زمینهای مخصوصی در غرب آمریکا مهاجرت داده شدند که امروزه به زمینهای رزرویشن (به انگلیسی: reservation) یا اختصاصی معروفند. این زمینها بدستور کنگره آمریکا در سال ۱۸۳۴ برای سرخپوستان در نظر گرفته شدند.
The Trail of Tears
By Brian Childers ©1998
I look to the long road behind
My heart is heavy with my people’s sorrow
Tears of grief I weep - for all that we have lost
As we march ever farther from the land of our birth
On the Trail of Tears
Mile after mile and day after day
Our people are fewer with each rising sun
Disease and starvation they take their terrible toll
And though we suffer still we march on…
On the Trail of Tears
I watch my beloved weaken and fall
Upon the road like so many before…
With tears in my eyes I hold my wife to my breast
And in my arms she breathes her last…
On the Trail of Tears
Mile after mile and day after day
We march to a land promised us for all time
But I know that I can no longer go on
I know that is a land that I shall never see…
On the Trail of Tears
As my body - it falls to embrace the earth
My spirit - it soars to greet the sky
With my dying breath am I finally set free
To begin the very long journey towards home
On the Trail of Tears
رد اشکها
سروده برایان چایلدرز
ترجمه کامبیز منوچهریان
به راه طولانی پشت سرم نگاه می کنم
و قلبم از سوگ مردمانم سنگین است
برای آنچه از دست داده ایم، اشکهایی از جنس غم به زمین می سپارم
و قدم زنان از سرزمین نفس هامان دورتر می شویم
بر رد اشکها
کیلومتر به کیلومتر و روز به روز
مردمانم با هر سپیده کمتر و کمتر می شوند
مرض و گرسنگی چون رهزنانی باج سنگینشان را می گیرند
و با همه رنجها همچنان پیش می رویم
بر رد اشکها
محبوبم را می نگرم که از فرط ضعف بر زمین می افتد
چون افراد بیشماری که قبل از او بر جاده آرمیده اند
و با چشمان اشک آلود همسرم را به سینه ام می فشارم
و در بازوانم از نفس آخر تهی می شود
بر رد اشکها
کیلومتر به کیلومتر و روز به روز
ما به سرزمینی که قولش را به ما داده اند می رویم
اما می دانم بیش از این توان رفتن نخواهم داشت
و می دانم که آن سرزمینی است که هرگز نخواهم دید
بر رد اشکها
و چون جسمم با سقوطش زمین را در آغوش کشد
روحم با پروازش به آسمان درود فرستد
سرانجام با مرگ نفس هایم رها می شوم
تا سفر طولانی ام به خانه آغاز شود
بر رد اشکها.
* تصویر فوق تابلویی است اثر ماکس دی. استنلی.