سلام.

طبق قولی که داده بودم سه ترجمه از دکتر حسین فرزاد را برای این پست قرار دادم.

آقای دکتر فرزاد لطف کردند و سه ترجمه از آخرین کتابشان که زیر چاپ است را برایم

فرستادند. بخوانیدشان که بسیار خواندنی هستند و جدید.

هر سه شعر را آقای دکتر فرزاد از مجموعه معشوق مجازی اثر "غادة السمان"

انتخاب و ارسال کرده اند که با ترجمه زیبای ایشان خواندنی تر شده اند.

از استاد گرامی جناب آقای دکتر فرزاد بابت این لطف بزرگ کمال تشکر را دارم.

 

سه شعر از دفتر( معشوق مجازی) زیرچاپ .نشرچشمه

شاعر : غادة السمان

مترجم : دکتر عبدالحسین فرزاد

___________________

1

زني وهمي در وطن‌هاي مجازي

 

هر بامداد به سر كار مي‌روم

در خيابان نكدونيا،

و از كنار مجسمه مرتفع نكدونيا عبور مي‌كنم،

و شامگاهان به خانه‌ام باز مي‌گردم

در محّله ي نكدونيا،

و پيش از خواب، سرودهايی

در مدح نكدونيا مي‌شنوم.

بعد از خطبه‌اي حماسي از نكدونيا،

و همين طور با يكي از جوانان نكدونيا

ازدواج كرده ام

جواني رشيد با سبيل‌هايي مثل سبيل‌هاي نكدونيا

و پسركي به دنيا آورده ام

و او را نكدونيا ناميده ام.

اما راز بدبختي‌ام را نمي‌دانم

با آنكه زندگانی در نکدونیا

سرشار از تنعم و آرامش است،

و شاعران و نوازندگان،شب و روز براي این تنعم

نغمه‌سرايي مي‌كنند؟!

نمی دانم چرا من در توهم هستم

و تنها بدبختي‌ام، حقيقي است؟

چرا هر شب، هنگام خواب

از نكدونيا مي‌گريزم،

و رؤياهايم مرا به سياره‌اي وهمي مي‌برند

كه مخصوص من است،

و در آن اثري از نكدونيا نيست؟

 

 

 

 

2

بلوغ مجازی

 

آنگاه که دخترکی بودم

نانم را قسمت کردم و نیمه اش را به او دادم،

دریارا قسمت کردم

نصفش را به او دادم

باکشتی ها، گوش ماهی ها، مرواریدها و مرجان‌هایش...

هنگامی که بزرگ شدیم(نفرین بر بزرگ شدن)

تمامی ماه را دزدید و درجیبش گذاشت

و سهم مرا نداد..

آه..

چرا بزرگ شدیم؟!

 

 

 

3

آفريننده ی غير مجازي

 

شاعر خونش را در پيرامونش

مي‌پراگند

حروفي از غبار ستارگان و موسيقي بي‌پايان

در مدارهاي نور.

شاعر خون از رگ خويش مي‌گشايد

درحالی که  ديگران در شادي‌اند،

و او در اين ميانه ،  همواره در طول عمر خويش

در احتضار بوده است...